هوای چشم انتظاری هوای بی قراری هوا هوای دلتنگی است...
این شب ها ، دل کمی بی قرار تر شده چشم ها بارانی تر
دست ها لرزان تر و نبض ها شاید کمی کندتر می زنند...
شب های دوری از ماه ، شب های تاریکی و ظلمت است و این شب ها عجیب تاریک اند
شب های بی تو بودن عجیب تاریک اند... اما نه ! مگر می شود بی تو بود ؟
مگر می شود بی تو نفس کشید ؟ اصلا مگر می شود بی تو زندگی کرد...؟
تو اینجایی...
همینجا... کنار من... در دل تنگم...
و قلب من با یاد توست که هنوز هم درسینه می تپد... تو از من دوری اما با منی
و سایه ات مدام بر سر من است و دستان گرمت دائم در دست بی پناه من...
هرچند تو اینجایی اما.. اما... فقط کمی زودتر برگرد...
دلم برایت خیلی تنگ شده آقا...